وجود نازنینت آزرده گزند مباد !
حال این روزهای دنیا هم خوب است هم بد ، هم رنگی است هم خاکستری ، هم خندان هم غمگین .
عجیب هم حالهای خوش خیلی خوشند هم حالهای بد خیلی بد
هم شبهای بهتر از هزار ماه داریم هم دقایق سنگین تر از یک عمر
ماه عسل که میبینم فکر می کنم چقدر درجه آدمیت آدمها با هم فرق دارد ، خچالت زده می شوم که گاهی آرزوها و خواسته هایم این قدر ناچیزند ، که اینقدر زبان ناشکری ام زود زود می چرخد ! امید هم نه آنی است که می شناسیم ، توکل هم ، صبوری و استقامت هم ، وفا داری و عشق هم !
خبر های این روزها را که می بینم و میخوانم هم فکرم دائم پی این می رود که نوع بشر واقعا به دنبال چیست ، مگر نه اینکه فرزندان خلف و نا خلف آدم قرار است چند صباحی در زمینی که خدا را شکر گرد است و همه اش بهم می رسد زندگی کنند و بروند ، این همه جنایت و وحشیگری را با کدام منطق باید پذیرفت ؟ این همه کودک بی دفاع و معصوم را چه منطق و قدرتی سلاخی می کند ؟ قوم سرکش و نافرمان هنوز هم دست از نافرمانی بر نداشته ، حالا بهانه اش سرزمین موعود است ! نمی فهمم رابطه ظاهر متمدن دنیا را با حال غریب این روزهایش ! پروردگار مهربانیها ای کاش فرزندان غزه را دریابد .
یاد معلم شیمی دبیرستانمان بخیر ، می گفت برای تسلط بر زندگیتان از محلولی که ساخته اید بیایید بیرون و از بالا کنترلش کنید تا کم و کسریها یش را بهتر ببینید و مدیریتش کنید .
تلاش این روزهای من برای همین غرق نشدن در محلول زندگی است ، برای کنترل کردن همه دستهایی که ناخالصی میاورند که بریزند در محلولی که برایش زیاد زحمت کشیده ایم و هوایش را داشته ایم که بد رنگ و بد مزه نشود . البته نیتشان حتما خیر است و از دوست داشتن زیادی است .