کیامهرکیامهر، تا این لحظه: 13 سال و 1 ماه و 18 روز سن داره

بهاری پسرم ، کیامهر

این روزهای گل پسری

1391/6/19 11:37
نویسنده : مامان کیامهر
290 بازدید
اشتراک گذاری

کیامهردر این روزها و در آستانه ورود به 16 ماهگی کل دنیای اطرافش را میشناسه و البته به اسم . هرچیزی راکه نمیشناسه و یا برای اولین بار میبینه با عبارت زیبای این چیه و با آهنگ مختص به خودش می پرسه .به دلیل ورود رییس به اتاق کارم .... ادامه دارد...

 

سلام دوباره ! رییس همون موقع رفت ولی من تا دوباره تونستم بیام یه سال نوری طول کشید.....

بله میگفتم کیامهر کنجکاو من اسم هر آنچه در خانه خیابان بیابان آسمان زیر زمین روی زمین وجود داره را بلده و خدا نکنه چیز جدیدی ببینه که اونوقت باید اسمش کارش صداش حرکتش و سایر اطلاعات لازم را واسش توضیح بدیم سوالو من عاشق لحظه لحظه هاشم ماچ

کلمات با مزه ای که می گه :

بابا دون دون ( بابا فریدون) که در اولین تلاشش برای گفتن اسم بابا فریدون(بابای بابایی) به زبون آورد و این اسم با اینکه الان می تونه بگه فریدون روی باباجان موند!

قُس .. تنطنیه : بابا شهرام مدتی پیش از کیامهر خواست بگه قستنطنیه و ایشون هم با مروری که چند بار در ذهنش انجام داد گفت تنطنیه و چند روز پیش  در حین ماشین بازی صحیحش را گفت !!تعجب

کمپسی(کمپرسی)   کامیون   اوتوبوش   مینی بوش   پیژو   پیغان (پیکان) موتویی(موتوری

 لیغان(لیوان)  قابممه(قابلمه) رنده    شُت (شکلات)      اوندافت(افتاد)

نینوهر (نیلوفر) فزانه (فرزانه) فووزان ( عمه فروزان ) همیمه (عمه فهیمه)    نونوش که خیلی زود تبدیل شد به گلنوش   و همسرش  عمو بهمن  البته با مکث بین به و من (خیلی گلنوش جون ٰ دختر خالم ٰ را دوست داره و زیاد یادش میکنه) و خیلی چیزای دیگه که یادم بیاد اضافه می کنم

تلاش کیامهر برای گفتن جمله (البته با لحن خیلی قشنگ و با مزه و متفاوت در موضوعات مختلف) تقریبا از1 ماه پیش با گفتن این جملات شروع شده :

آب بده .  بابایی رفت.  بابایی کوش؟  بابایی کجاست   ؟ رفته سر کار .....   صدا چیه ؟    پس نینو کوش؟   دست بده بییم اتاق .      آخ جوووون بییم حمام (با دستهای مشت کرده بالای سر

وقتی ازچیزی می ترسه یا صدای بلندی میاد می گه : مامانی نترسی

و موقع خوابیدن با گفتن  خووووو  پیشششش  سرشو روی بالش میگذاره و سعی برخوابیدن داره که البته پس از رفع محتصری خستگی با گفتن یا علی یا علی........

کفش بپوش بییم کاسکه (کالسکه) که اغلب باید باید این کار انجام بشه و اصلا فکر سوار دن به کالسکه و لم دادن داخل اون مثل بعضی بچه های تپل مامانی را نکنین ! اگر دیدیدن یه کاسکه بدون سر نشین و داره به سمتتون میاد و دو تا پای کوچولو از پشت چرخهاش دیدین احتمال بدین که کیامهر داره کالسکشو حرکت میده  و ممارست ایشون باعث شده به رکورد 1 ساعت هم دست یابیده شود و در چنین شرایطی انتظار مامان و بابا و سایر اعضای فامیل برای افزایش گرمی در وزن این شازده  حالا حالاها   ادامه دارد.....

بعد از مکالمه تلفنی ما حتما می پرسه کی بود و بعدش با حالت جالبی می گه قطع شد

مامان ایران داشته نیلوفر را صدا می زده و خاله نمیشنیده و جواب نمیده کیامهر هم خودی نشون میده و به مامان میگه قطع شد !! 

 

و اما .......

 پروسه شب بیداریهای تاج سرم که هر از چند گاهی تصمیم می گیره نیمه شب به یاد گذشته ها از خواب بیدار بشه و ماجراهای بعدی.....

  دیشب ساعت 3.5 صبح از خواب بیدار شده و به بهانه آب چون میدونه تنها دلیلی که میشه از اتاق خواب رفت بیرون همینه ... منو راهی آشپز خانه کرد و طبق معمول روی کابینت ایستاد و از اول وسایل آشپزخانه را مرور کرد لباشویی می چخه   قابممه  هود  گاز نه نه نه داغه  . مامانی در (کابینت)باز  بکن.

و از پنجره آشپزخونه به آسمان نگاه می کنه  میگه : پس ماه کوش ؟ستاره کجاست؟ و پس از چند لحظه می پرسه خوابیده؟

و بالاخره پس از کلنجارهای فراوان و تلاش کیامهر برای منحرف کردن بحث از خواب مثلا با ترفند مامان پاشو غذا بیار و صرف حداقل 15 دقیقه برای مهیا کردن غذا و البته نخوردنش یا رصد کوچه از طریق آیفون و انتظار برای رد شدن مموشی و بخشش ماشینهای همسایه های عزیز به بابا شهرام و بابا دون دون کم کم پس از دو ساعت باشنیدن صدای اذان تصمیم گرفت بخوابه !!!

خلاصه روزهای شیرین شیرین کاریهاست و ما مثل همیشه مشتاق  .......

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

مونا مامان رادین
3 مرداد 91 15:53

روی ماهش رو میبوسم


ممنون عزیزم
forozan
10 مرداد 91 11:29
vaiiii asheghetam ghorbone un zabone kochmolottt beram