برخی گفتمان و پرسمان های کیامهر در این روزها
بابا می خوام یه حرفی رو ....(با مکث) عرض کنم صبح ها مامانا میرن دانشگاه سر کار باباها میرن شرکت ! پس از عوض کردن در ماژیکها با هم : بابا ببین این ماژیک چقدر شیک شده ! پس از بیدار شدن از خواب بعد از ظهر با صدای بغض آلود : مامان بچه ها یی که میرن خونه مادرشون ، یعنی مامان ایران شون نباید دیگه بیان خونه خودشون باید همونجا بمونن ! مامان مادر ملوک ( مادربزرگ همسر) ، بابا علی داره پس مادر صدیقه ( مادربزرگ من) هیچ بابایی نداره ؟! در بررسی یک وسیله : مامان این چیه ؟ آهان فهمیدم چیز خاصی نیست ! پس از انجام کاری که میدونه باعث دلخوری من میشه و قبل از اینکه واکنش ...